-73 روزت هست و امیدوارم حالت خوب باشه مادر
امروز سمیه برام کتاب ریحانه بهشتی رو کادو خریده ک به نظرم جالب بود حالا دارم کم کم میخونمش.
از طرفی یه کتاب دیکه بهم داده ک ترانه های بارداری از انتشارات بافرزندان هست ک یه سری لالایی برای هر ماه رو داره و اینم جالبه برام .
همین دیگه :D
الان دقیقا هشت هفته و دورزه ک یه نفر دیگه داره تو تموم لحضه ها و ساعت ها همراهی م میکنه .
یه دختر یا پسر؟؟؟؟؟؟؟اونو نمیدونم.
حال و روز خوبی ندارم .بی حال و کسل ،پر تهوع.
هم خوشحالم و هم دلواپس .
آخر آبان وقت سونوگرافی و غربال دارم و اینا همش استرس دهنده س.
وسط این هیاهو گفتیم بریم و شامم بیرون بخوریم ،خیلی وقت بود ک میخواستیم رستوران گردون برج میلاد رو بریم به همین خاطر روز قبل با تهییه نت برگ اونجارو سیو کردیم.
چون کریسمس هم بود خیابون ها خیلی شلوغ بود ،بعد کلی ترافیک رسیدیم .
اما با اون چیزی ک من توی تصورم ساخته بود خیلی فرق داشت.
فضا خلی متنوع ای نداشت .
وبا توجه به اینکه من جاهای تاریک رو نمیپسندم پس جزء فیوریت من نبود.
از نظر شام هم نسبت به اسمی ک داره کیفیت مناسبی نداشت .سالاد کاهوش ک همه پلاسیده و پیر بود و مشخصا برای شبهای قبل یا حتی جمعه(ما دوشنبه رفته بودیم حالا خودتون حساب کنید دیگه .).
بقیه غذا ها هم ک کباب و جوجه و غیره بود من نپسندیدم .
خلاصه ک نسبت به جاهای دیگه من نپسندیدم ولی همین ک کنار هم بودیم و خندیدم برامون خوب و کافی بود.
درباره این سایت